یک فیلم یک زندگی

بررسی فیلم و سریال به زبان ساده

زندگی ادمها مثل یک فیلم میمونه یک سکانس یک کات یا یک دیالوگ باعث میشه یک فیلم به اثری موفق و به یادماندنی مبدل بشه یا برعکس ممکنه به یک فیلم ناامید کننده تبدیل بشه
یک کارگردان یا بازیگر با انتخاب درست خودش میتونه یک اثر ماندگار رو در کارنامه هنری خودش ثبت کنه
تنها چیزی که تو فیلم ها و زندگی واقعی ادمها یکسان اینه که که نمیشه یک اشتباه رو درست کرد یا عوضش کرد فقط باید با این اشتباه زندگی کرد باهاش کنار بیایم و از این اشتباه درس بگیریم
تو این وبلاگ میخوام نکات مثبت و تاثیر گذاری که از فیلم ها و سریال یاد میگیرم رو با دیگران با اشتراک بذارم شاید تجربه خوبی برای دیگران باشه
چه در زندگی چه در انتخاب یک فیلم.
چرا که می تونه یک نفر رو از دیدن یک فیلم بد منصرف کنم یا شاید راهنمایی باشه برای انتخاب یک مسیر درست
وقت و ثانیه ها خیلی ارزشمند هستند و نباید به راحتی هدر بروند
تنها فرق یک فیلم و زندگی ادمها اینه که لحظات فراموش نشدنی زندگیمون موزیک متن نداره

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

(The Big Red One (1980 

بازیگران : Lee Marvin, Mark Hamill, Robert Carradine
کارگردان: ساموئل فولر .Samuel Fuller
خلاصه داستان: 
داستان فیلم درباره گروهبانی است که به همراه واحد خود تلاش می کنند از جنگ جهانی دوم جان سالم به در ببرند …
...
تعریف این فیلم رو قبلا شنیده بودم موقعی که میخواستم این فیلم رو ببینم
زیرنویس پارسی نداشت اما بعد مدتی،به طور تفاقی تو یک سایت دیدم که یک مترجم شیر چاک خورده این فیلم رو ترجمه کرده دمش گرم
فیلم در مورد یک دسته از تفنگداران ارتش امریکاست که داستان عملیات ها و درگیری هاشون نشون داده میشه
شاید یک نکته خیلی مهم موقع دیدن این فیلم به ذهنم خطور کرده بوده که  خیلی از سکانس های  نجات سرباز رایان
از روی این فیلم ساخته شده چه سکانسی که نیروها تو ساحل پیاده می شدن یا هنگامی که میخواستند سیم خاردارها رو منفجر کنند
چندین سکانس این شکلی تو این فیلم بود که نسبت یه سال ساخت این فیلم میتونم بگم استیون اسپیلبرگ یک نیمچه نگاهی به این فیلم داشته
البته با یک پرداخت عالی و انتخاب بازیگر درست حسابی فیلم بهتری ساخته
فیلم جلوه های ویژه درست و حسابی و لوکیشن چشم نوازی برخودار بود
نوع روایت داستان این فیلم خیلی شبیه فیلم ژنرال پاتنه حتی شکل داستان فیلم خیلی بهم شبیه هستند

به نظر من  اگر کارگردان تو انتخاب بازیگرها دقت میکرد و بازیگرهای درست و حسابی  انتخاب میکرد فیلم خوبی می ساخت
تنها بازیگری که تو این فیلم خیلی خوب و حرفه ای بازی میکرد لی ماروین بود که واقعا وجودش به این فیلم ابهت میداد
لی ماروین رو باید وجه خشن و خونسرد تام هنکس تو فیلم نجات سرباز رایان دونست کسی که برای نجات سربازانش همه کاری رو انجام میده
یک فرمانده دلسوز و و در صورت خطا و کوتاهی به یک ادم سنگدل و بی گذشت تبدیل میشه
البته داستان فیلم هم تا حدودی سر بود درست فیلم جلوه های ویژه و درگیری وانفجارهای زیادی داره
ولی نبود یک داستان منسجم و درگیرکننده جذابیت فیلم رو کم میکردکارگردان بیشتر میخواست یک فیلم بیوگرافی شکل بسازه تا یک فیلم جنگی.
داستان فیلم حول حوش گروه بیگ رد وان میگذره تو فیلم دو سه تا داستان فرعی خیلی عالی ودیدنی وجود داره که از داستان اصلی خیلی بهتر
وجذاب تر بودن این داستان های فرعی علاوه بر اینکه داستان خیلی متفاوتی داشتند جذابیت و هیجان خیلی خوبی داشتند اگر کارگردان فیلم رو این شکلی 
می ساخت با فیلمی خوش ساخت و جذاب طرف می بودیم
ایرادی که تو خیلی از فیلم جدید و قدیم دیدم این بود که فیلم داستان کلی عالی وبی نقصی داره شروع خوبی هم داره ولی اواسط فیلم سکته میزنه و فلج میشه
و تا انتها هم به همین صورت باقی میمونه تا اسامی پایان فیلم نشون داده باشه
درکل بیگ رد وان فیلم خوبیه ،ولی تو سبک جنگی و مربوط با جنگ های جهانی فیلم های سرتری نسبت به این وجود داره
این نکته رو هم  بگم که دو سه سکانس دیدنی و ماندگار این فیلم داره که فکر تا سالیان زیاد تو ذهنم موندگار بشه

...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۹
سجاد ابراهیمیان

کارگردان : وودی الن
بازیگران : رادها میشل.امانداپیت.ویل فررل.بروک اسمیت
خلاصه داستان: 
نمایش نامه نویسی که به تراژیک بودن زندگی اعتقاد دارد، برای تشریح دیدگاهش داستان زنی به نام «ملیندا» (میچل) را تعریف می کند
و دوستش که خلاف او فکر می کند، روایتی کمدی از همان داستان را نقل می کند.
...
موقعی که داستان این فیلم رو خوندم از داستان و موضوعش خیلی خوشم اومد و بعد از چند ماه چند روز پیش وقت کردم و این فیلم رو ببینم
فیلم داستان و کشش خیلی خوبی داره و برای کسانی که به داستان فیلم اهمیت میدن میتونه جذاب باشه
فیلم داستان یک نفر به ملیندا با بازی رادا میشل که یکبار به صورت کمدی رمانتیک و یک بار هم به صورت تراژدی توسط دو نویسنده نشون داده میشه
و هرکدوم دیدگاه کمدی و تراژدی خود رو نسبت به میلندا دارند داستان از جایی شروع میشه که ملیندا به طور سر زده به خونه دوست قدیمی خودش لورل میره
و میخواد مدتی رو اونجا زندگی کنه لورل وکیسی که نحوه زندگی ملیندا رو می بیند
 میخوان اون با یک مرد اشنا کنند تا زندگیش از حالت یکنواختی وزجر اورش جدا بشه
داستان دوم از جایی شروع میشه که سوزان وهبی مهمانی شام مجللی رو ترتیب میدن 
تا بتونند نظر پیتر رو برای سرمایه گذاری روی فیلم سوزان جلب کنند
که ملیندا نسخه کمدی فیلم دم در خونه اونا میاد و میگه که به خاطر مشکلات و گرفتاری هایی که داشته چندین قرص رو با هم خورده واز هوش میره
داستان دوتا از شخصیت ها از این دوجا شروع میشه و نحوه رفتار شخصیت ها و اطرافیان ملیندا نشون میدن 
 و تاثیری که روی زندگی اون دارند رو نشون میدن
دوستان ملیندا غمگین به جای اینکه به ملیندا کمک کنند.به اونا مید بدن باعث ناامیدی او می شوند 
و تاجایی که ضره عاطفی بدی از طرف دوست صمیمی اش لورل میخوره دوستی که قرار بود کمک وحامی اون باشه
دوستان و رفتارهای ملیندا داستان زندگیش رو به سمت یک داستان تراژدی سوق میدن
 عجیب اینکه ملیندای غمیگن تلاشی برای خارج شدن از این وضعیت نمی کنه و تسلیم شرایط میشه
بیشتر شخصیت های این داستان به نوعی فقط به فکر خود هستن همین باعث میشه زندگی شون بالا پایین داشته باشه
رفتارهای اونا زندگی غمباری براشون به وجود میاره زندگی به هرکس هرچیزی که لیاقت داشته باشه میده وفرصت کافی برای زندگی به همه میده
داستان ملیندای کمدی برعکس داستانش از جای بدی شروع میشه ولی تلاش وکمک دوستانش باعث میشه
زندگی روال شادی داشته باشه کم خواهی و گذشت و رفاقتی که با هبی پیدا میکنه باعث میشه
بتونه زندگی جدیدش خیلی متفاوت تر باشه گذشت و خیرخواهی هبی باعث میشه ملیندا عاشق بشه 
چرا که خوشبختی ملیندا رو تو رابطه جدید تصور میکنه واز چیزی که تو قلبش هست میگذره
شاید تنها نکته منفی این فیلم عدم ارتباط دقیق و مناسب شخصیت هاست
 داستان ملیندای غمگین کشش و جذابیت داستان ملیندا شاد رو نداره
شخصیت های داستان ملیندا شاد خیلی بهتر وسرگرم کننده تر و جذابتر هستن بازی های قابل قبول تر دارند 
حتی به نظر خودم کاراکترهای داستان ملیندا غمیگن خیلی غمگین و از هم گسیسخته هستند
 حتی شخصیت های شاد این داستان کشش و جذابتی ندارند
تو داستان غمناک ملیندا غرق میشن فقط نمایی از ادمهای شاد و سرزنده رو نشون میدن
 ادمهای این داستان گذشت ندارند وخودخواهی شون باعث میشه زندگی شون رنگ شادی نبینه
در کل ملیندا ملیندا فیلم درام متوسط رو به بالایی هست ولی نسبت به باقی کارهایی که از وودی الن دیدم 
کمتر دیده شده ولی وودی الن بار دیگه هنر وخلاقیت نویسندگی خودش رو به رخ میکشه 
این نکته رو بگم شخصیت ملیندا غمیگن با بازی رادها میشل فوق العاده شبیه جاسمین غمگینه و شباهت های رفتاری بسیاری به هم دارند 
شاید شخصیت جاسمین برگرفته از داستان ملینداست و یا جاسمین غمیگن داستان پخته تر ملیندای غمیگنه من این طور فکر می کنم
نمی خواستم در مورد این فیلم زیاد صبحت کنم ولی نشد خوش باشید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۴
سجاد ابراهیمیان



(Lucy (2014 

کارگردان :

Luc Besson

نویسنده :

Luc Besson

بازیگران :

Scarlett Johansson

Morgan Freeman

Min-sik Cho


تعدای بازیگر و کارگردان هستند که همیشه دوست دارم به دوران اوج و خلاقیت قبلیشون برگردند 

زمانی که امکانات و قدرت های تکنیکی حال حاضر رو نداشتند ولی فیلم های درجه یکی می ساختند

نمونه اش همین لوک بسونه که از نظر من فیلم های شاهکاری مثل ابی بزرگ و حرفه ای و فیلم جذاب و متفاوت عنصر پنجم

و فیلم یه یاد ماندنی ژندارک رو می سازه 

ولی مدتیه بیشتر به کار نویسندگی و تهیه کنندگی روی اورده و فیلم های اکشن و و بزن بهادری

مثل سری تاکسی. سری مامور انتقال،برده شده.خانواده و منطفه سیزده می سازه درسته فیلم های عالی و تکی نیستند 

ولی حداقل قابل قبول هستندحداقل مثل فیلم بریک منسون یک فیلم بی مصرف به تمام معنا نیست

فیلم که کپی تمام قد سری فیلمهای منطقه سیزده اما نسخه امریکایی این فیلمه

وقتی تریلر فیلم لوسی رو دیدم خوشحال شدم که لوک بسون دوباره به کارگردانی روی اورده ،گفتم شاید دوباره میخواد خودی نشون بده

لوسی فیلم بدی نبود کارگردانی بدی هم نداشت نکته اساسی و پاشنه اشیل این فیلم داستان بدون فکر و پرداخت نشده این فیلم بود

این فیلم به یک نویسنده با فکر و خلاقیت نیاز داشت تابتونه از داستان و طرح داستانی لوک بسون یک فیلم نامه درست حسابی در بیاره

دختری که به طور نخواسته قدرتی بدست میاره که میتونه بر همه چیز کنترل داشته باشه و از 100 درصد قدرت ذهن خودش استفاده کنه

من به این قسمت داستان کاری ندارم چون فکر میکنم لوسی فیلم ساده ای هست کارگردان نخواسته پیچیدگی زیادی تو فیلمش بوجود بیاره

داستان فیلم تو نیمه دوم فیلم قدرت و جذابیت خودش رو از دست میده و خیلی در هم میشه با یک حس سردرگمی باید تا انتهای فیلم سر کنیم

این فیلم مثل کسی میمونه که یک ایده ناب رو تو ذهنش داره و میخواد برای باقی بازگو کنه ولی قدرت وخلاقیت اینو نداره 

که به خوبی ایده خودش رو بیان کنه باعث گیج شدن و دل زدگی اطرافیانش میشه وحس سردگمی برای انها به وجود میاره

 ببینده درک درستی از ذهنیت طرف پیدا نمی کنه

این بزرگترین ایراد فیلم لوسی بودچرا که لوک بسون خیلی وقته فیلمی براساس فکر و ذهینت خودش نمی سازه 

جنبه پولساز بودن فیلم براش ارزش بیشتری داره

فیلمهاش خالی از فکر و ایده هستند لوسی قدرتی پیدا میکنه که میتونه با تمام موجودات ارتباط برقرار کنه به راحتی میتونه

با نگاه به دوستش بیماری که در اینده براش بوجود میاد رو پیش بینی کنه و براش نسخه تجویز کنه

به راحتی میتونه از تمامی خطوط ارتباطی و مخابراتی استفاده کنه طوری که میتونه تمام پیام های دیجیتالی رو موشکافی کنه 

لوس میتونه در زمان سفر کنه به گذشته برگرده و جواب خیلی از سوالات خودش رو پیدا کنه لوسی قدرت خدایی پیدا میکنه 

به راحتی میتونه به تمامی دانش های بشری دسترسی پیدا کنه میتونه شاهد بوجود اومدن زمین باشه

 درسته انسان از تمام قدرت ذهن خوش استفاده نمی کنه

ولی دسترسی به قدرتی که لوسی پیدا میکنه فقط مختص خداست کارگردان با شیطنت میخواد نشون بده 

که لوسی قدرت خدایی پیدا کرده لوسی حالا هم سطح خداست لوسی هیچ دردی رو حس نمیکنه به راحتی میتونه خودش رو ترمیم کنه و شفا پیدا کنه

هیچ چیز جلو دارش نیست فقط زمان میتونه او را به انتهای کارش برسونه در انتهای فیلم لوسی از کلمه ای استفاده می کنه که من همه جا هستم

براساسی چیزی که ما تو این سالها اموختیم این فقط میتونه مختص خدا باشه که همه جا هست اما لوسی هم حالا میتونه نقش خدا رو بازی کنه

درسته انسان جانشین خداوند بروروی زمینه، قدرت وتوانایی اینو داره با دانش و توانایی ذاتی که خدا با او عطا کرده 

میتونه به همه چیز دست پیدا کنه ولی توانایی خدایی و نامیرا بودن رو نداره چرا که هنوز نتونسته قدرت بی انتهای زمان رو درست خودش بگیره 

این چیزی بود که من از فیلم لوسی برداشت کردم لوسی به یک فیلمنامه قوی و درست حسابی نیاز داشت

ریتم تند فیلم بیشتر لوسی رو به سمت یک فیلم اکشن هیجانی سوق میداد تا یک فیلم تفکر برانگیز و پرمایه

شاید کارگردان میخواست با ایده که به ذهنش رسید یک فیلم اکشن بسازه

 شاید خیلی وقته لوک بسون قدرت نویسندگی و ذهنیت ساخت فیلم های فلسفی رو از دست داده 

و فقط باید فیلم های اکشن با داستان های تکراری وابکی بسازه وماشین پولس سازی برای کمپانی های فیلمسازی باشه 

درسته لوسی فیلم پرفروشی بود ولی نه از داستان خوبی برخوردار بود نه جلوه های ویژه درست درمونی داشت

هیچ چیز تو این فیلم کامل و دقیق نبود 

نه می شد به داستان این فیلم امید داشت نه می شد از دیدن جلوه های ویژه های اون لذت برد 

همه چیز تو این فیلم به صورت نیمه کاره انجام شده بودند

دلیل این همه اشفتگی این فیلم رو نمی دونم بر چه اساس و هدفی اینطوری ساخته شدن

بازهای نقش های اصلی هم اش دهن سوزی نیست فقط بازیگر تایوانی فیلم دنیای جدید اگر اشتباه نکنم 

نسبت به باقی خیلی بهتر و جذاب تر بود حضور مورگان فریمن و اسکارت یوهانسون هم نمی تونه مرهمی برای این فیلم پرشتاب باشه

مطمنا لوسی یک فیلم یکبار مصرف نیست ودیگه امیدی هم به اوک بسون نیست

لوسی و فیلم برتری اولی فیشر با بازی جانی دپ نمونه خیلی خوبی از ایده های نابی بودن که به راحتی از بین رفتند

بعضی وقتها بعد از دیدن یک فیلم این دیالوگ بدجور یادم میاد :

هیچ چیز بدتر از یک استعداد هدر رفته نیست


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۱۵:۲۱
سجاد ابراهیمیان